به ياد نسيمه عزيز که به جاودانگی پيوست
جـميله پلوشـه جـميله پلوشـه

خبر اندوهناک مرک نا به هنگام نسيمه غياثی را با صد درد و دريغ دريافت کردم، در اندوه‌ای عميق فرو رفتم و در حاليکه خود را در غم و اندوه‌ مرک نابهنگام وی با خانواده و همرزمان او شريک مـيدانستم، در برابر چشمانم کارنامه‌ای زندگی پربار او تجسم يافت و خاطره‌های شيرين و محبت‌های فراموش‌ناشدنی او تداعی و زنده شد. سرانجام با خود پـذيـرفـتم که مرک پايان کتاب زندگی است که به آن شکل می‌بخشد و از آن گريز نيست. اما مهم اينست که هنگاميکه انسان از دروازه بزرگ و تاريک مرگ و زندگی می‌گذرد، پـيش از همه روشن می‌شود که در اين ديار خورشيـدزده ما با کی بوده؟ بدون ترديد، زنده ياد نسيمه در اين ديار با انسانيت، با زنان رنج‌ديده‌ای ميهن‌اش، با دادخواهی و ترقی‌خواهی مردم‌اش و در يک جمله با خوشبختی انسان بود.

نسيمه غياثی، همگام با تحولات اجتماعی طی سال‌های ٥٠- ٦٠ خورشيدی در کشور، آگاهی اجتماعی و ترقی‌خواهانه کسب می‌کرد. او در سال ١٣٥١ به صفوف نهضت دموکراتيک و دادخواهانه‌ای زنان و در سال ١٣٥٥ خورشيدی به جنبش ترقی‌خواهانه کشور پيوست و در اين راه همه‌ای آگاهی و استعداد سرشاراش را وقف رهايی زنان کشور، تحقق اهداف و آرمانهای ترقی‌خواهانه در راستای خوشبختی انسان کرد. او به عضويت شورای سراسری زنان افغانستان (سازمان دموکراتيک زنان) برگزيده شد. او در پست‌های گوناگون از جمله به عنوان مسؤل بخش زنان در کميته مرکزی ح ‌د خ ‌ا، تعيـين شد و به عنوان عضو رهبری سازمان حزبی در شهر و ولايت کابل انتخاب گرديد. او هم‌چنين به عنوان معاون شاروالی کابل و رئيس مراجعين در شورای ملی (١٣٦٩ – ١٣٧٠) ايفای وظيفه نمود. او در همه پست‌ها و وظايف به مثابه‌ای انسان کار فهم، با تواضع، صادق وصميمی باقی ماند.

نسيمه که در عنفوان جوانی، زندگی خويش را با جنبش دمکراتيک و مستقل زنان در آن برهه تاريخی پيوند زده بود، با بهره گيری از استعداد بی‌مانندی خويش دشواری و پرمخاطره بودن راه مبارزه با سنت‌های دست و پاگير نظام مرد سالار را در يک جامعه استبدادزده همه‌جانبه درک کرد. او استبدادزده‌گی را يکی از عوامل جدی عقب مانده‌گی و فقر جانگاه توده‌های ميليونی کشور می‌دانست. اوعدم باورمندی به نيروی خودی را که در ميان زنان کشور انديشه مسلط بود و است، پيش از همه به نطام استبدادی حاکم نسبت می‌داد. او همچنين به اين امر تأکيد داشت که عدم آگاهی زنان از حقوق و وظايف شان همراه با بی‌بهره بودن آنها از سواد يکی از چالش‌های بزرگی است که در برابر نهضت مساوات طلبانه‌ای زنان کشور قرار دارد.

         او که خود آموزگاری بود آموزش ديده، انديشه " دادن سواد و همزمان به آن ارتقای سطح آکاهی جنسيتی زنان" را به مثابه‌ای يکی شيوه‌های ممکن و موثر برای دادن  آگاهی به زنان بی‌سواد و کم‌سواد پذيرفت و با تمام توانای و دانش، با پرکاری و جسارت در اين حوزه به کار پرداخت. از همين‌جاست که او کار با کارگر زنان و زنان خانه را برگزيد و موفقيت‌های او در سالهای ١٣٥١-١٣۵٧ در اين حوزه چشم‌گير است. وی که خود در يک خانواده متدين و آشنا با سنت‌ها و رسوم متداول در ميان مردم بار آمده بود، به‌خوبی می‌دانست که اين کار از او چه می‌خواهد و او چگونه و با چه ويژه‌گی‌ها بايد اين کار را سازمان دهد و پيش برد. او در جريان کار با کارگرزنان، هر چه بيشتر از رنج و دشواری‌های جانگاه‌ای آنها آگاهی می‌يافت و به کنه مصبيت‌های جامعه هرچه بيشتر پی می‌برد که همه را به مبارزه می‌طلبيد. در اين آوان در رفتار و برخورداش يکرنگی و صفای خلوصانه، متانت و استواری ديده می‌شد. از اين‌رو حرف‌هايش از قلب بر می‌خاست و به قلب می‌نشست.

         در راستای کار آموزش سواد و دادن آگاهی اجتماعی به زنان که يکی از تجربه‌های با ارزش سازمان دموکراتيک زنان افغانستان در اين سال‌ها بود، نسيمه  تنها نبود، آهسته، آهسته در کنار وی کادرهای ديگری نيز رشد می‌کردند و اين امر امکان برگزاری سمينارها و جلسات آموزشی را در حوزه آموزش و سواد آموزی با زنان فراهم می‌آورد که در آنها نيز نسيمه با ارايه برداشت‌ها و ديدگاه‌‌های تازه در مورد شيوه های کار خوب می‌درخشيد و پيوسته احترام و اعتماد همه را جلب می‌کرد.

         چنين بود شمه‌ای کوچکی از کارنامه های بزرگ زنده ياد نسيمه، به عنوان يکی از چهره‌های درخشان جنبش زنان در حوزه آموزش و سواد‌اموزی کارگر زنان.  به باور من بسياری از مشخصه‌های اخلاقی و ويژه‌گی‌های شخصيتی او در همين برهه شکل گرفت و به پختگی و قوام رسيد. او انسان صريح، با وقف، جسور و پرکار بود و هر کاری را تا اخير دنبال می‌کرد و از روبرو شدن با دشواری نمی‌هراسيد.

زنده ‌ياد نسيمه، با نجابت و سرشار از عواطف مادری به تربيت زويا و ويدا، فرزندان‌ خويش و مراقبت از همسر و جمع بزرگ خانواده پرداخت. او از عاطفه و محبت بی‌پايان خويش همه‌ای دوستان و نزديکان خويش را بهره‌مند ساخت.

برای نسيمه غياثی، رخت سفر بستن از ميهن و بی‌نصيب شدن از دامان پُر مهر آن و دوری از مردم وطن درد جانگاه و غير قابل التيام بود. چنانکه اين درد در سيمای مرض مدهش سرطان به زندگی اين بانوی نجيب، با تقوا، و با وقف  در شب ١٨ نوامبر ٢٠٠٧ ، در امريکا پايان داد و بنابر آرزوی‌‌اش در آرمگاه پدری‌اش با شرکت صدها نفر از خويش و تباراش، دوستان و يارانش، در کابل به خاک سپرده شد.

مرگ اين بانوی فرهيخته، دوست و همرزم ما بدون ترديد ضايعه‌ای جبران ناپذير برای جنبش دادخواهانه زنان کشور است.

روحش را شـاد و یادش را جاودان می خواهم.

        

هلند

نوامبر ٢٠٠٧

 

 

 

 

 


November 25th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي